حدیث جونحدیث جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

دختر باران

تولد

عزیزدلم 12اذر روز تولد تو بود اما به دلیل اینکه در ماه صفر هستیم مجبوریم تولدت رو باکمی تاخیر بگیریم حدیث این هدیه الهی وزیبا ترین هدیه توی زندگیمون دوستت دارمممممممممممممممممم عقشمنننننننننن ...
14 آذر 1393

خرسی

خونه خاله جونه و حدیث خرسی رو بغل کرده............. همه توی پذیرایی نشسته بودیم بعدش حدیث و نگار از اتاق اومدن بیرون و به من میگفتن گوشیتو بده که پو بازی کنیم. دادم اما بهشون گفتم باید باهم بازی کنید اگه به حرفم گوش نکنید ازتون میگیرم...گوشی رو گرفتن و در رفتن..... بعد چند دقیقه که رفتم بهشون سر بزنم دیدم نگار به حدیث نمیده و حدیث هم به نگار نمیده.وقتی نگار رفت اب بخوره حدیث هم گوشی رو برداشت و رفت پیش سمانه جون و گفت شما پو بیار سمانه جون گفت اخه واسه چی خودت نمیاری حدیثهم گفت اخه من کوچیکم اما شما بزرگی........... ...
13 آذر 1393

جوجه ماشینی

اینجا خونه امیر علی جونه .....پسر عموی حدیث......حدیث جون هم سوار کامیون امیر جون شده و امیر علی جون هم داره حدیثی رو راه میبره.....حدیثی به امیر علی میگفت امیرلی......اما الان که فهمیده ترو بزرگتر شده میگه امیر علی..حدیث خیلی امیر علی رو دوست داره و فکر میکنه که امیر علی هم همسنه خودشه و میگه امیر جون بیا باهم دیگه بازی کنیم  ...
2 آذر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر باران می باشد